چگونه با مادر بد رفتار کنار بیاییم؟
در این مطلب روش برقراری ارتباط با مادر بد رفتار را مطرح کردهایم تا رابطه مادر فرزندی همواره پایدار بماند و بهتر شود.

به گزارش پایگاه خبری پیام آرات، جامعه مدام این پیام را به افراد می دهد که «مادر مقدّس است» و «شما فقط یک مادر دارید». این فشار اجتماعی باعث می شود کسانی که رابطه ی سمی، آزاردهنده یا فاقد محبت با مادر خود دارند، در تنهایی و سکوت از این احساس شرم بکشند. با مطالعه ی این مطلب از شیوه ی برقراری بهترین ارتباط با مادر بد رفتار آگاه می شوید.
علت یابی: فرد بد نیست، رابطه ی او مسموم است!
اولین و مهم ترین قدم در این فرایند، خودداری از سرزنش خود است. کسی که این احساس را دارد، احتمالاً «بچه ی بد» نبوده است؛ بلکه مادرش کسی بوده که از لحاظ عاطفی ابزار کافی (Emotional Tools) برای برقراری ارتباط سالم با او را نداشته است.
نام گذاری مشکل، نه خود فرد
مادرانی که رفتار سمی دارند، اغلب انتقادگر، کنترل گر، بی توجه به مرزها یا متمرکز بر خود (خودشیفته) هستند. احساس خشم فرد، راهنمای او برای تشخیص مرزهای تخطی شده است.
برای مثال: به جای اینکه فرد با خود تکرار کند: «من آدم بدی هستم چون مادرم را دوست ندارم»، باید مشکل را مشخص کند. مثلاً بگوید: «من از این رفتار او متنفرم که دائم بدون اجازه وارد حریم شخصی من می شود و حق انتخاب مرا نادیده می گیرد.» این کار، احساس نفرت را از هویت فرد جدا می کند.
سوگواری برای «مادری که هرگز نبود»

بسیاری از افراد تا بزرگسالی، ناخودآگاه انتظار دارند که مادرشان بالاخره تبدیل به مادر ایده آلی شود که در فیلم ها و داستان ها دیده اند. فرد باید برای از دست دادن آن رؤیا، سوگواری کند.
برای مثال: فرد می تواند زمانی را به نوشتن تمام انتظاراتی که از یک مادر خوب داشته است (مثلاً «حمایت عاطفی بی قیدوشرط»، «افتخار کردن به انتخاب هایم») اختصاص دهد. سپس بپذیرد که مادرش ظرفیت برآورده کردن این نیازها را ندارد. این پذیرش، فرد را از چرخه ی «امید و ناامیدی مجدد» رها می کند.
راه حل عملی: تعریف و تثبیت مرزهای سلامت روان
مهم ترین ابزار فرد در مواجهه با مادرانی که دوستشان ندارد یا سمی هستند، تعیین و پایداری در مرزها است. مرزها، دیوارهای دفاعی نیستند، بلکه قوانینی هستند که مشخص می کنند فرد چگونه می خواهد در رابطه با او رفتار شود.
تنظیم وضوح در ارتباط (مرزگذاری)
هر فرد به عنوان یک بزرگسال، حق دارد نوع و میزان ارتباط خود را تعیین کند. نباید برای حفظ آرامش، نیازهای خود را نادیده بگیرد.
- در مورد مکالمات: فرد باید از اشتراک گذاری جزئیات زندگی اش که می داند مورد انتقاد قرار می گیرد، خودداری کند.
- در مورد زمان: فرد باید زمان و مدت تماس ها یا ملاقات ها را مشخص کند.
برای مثال: اگر کسی می داند که مادرش درباره ی وزن یا ازدواج او مدام انتقاد می کند، باید هنگام شروع مکالمه قاطعانه بگوید: «مادر، من دوست دارم با تو صحبت کنم، اما اگر بحث به موضوع [فلان] کشیده شود، تلفن را قطع خواهم کرد. این یک مرز مهم برای من است.»
فاصله گذاری عاطفی و فیزیکی
در صورت سمی بودن رابطه، فرد باید به دنبال کاهش تماس (Low Contact) یا در موارد شدید، قطع تماس (No Contact) باشد. این آخرین راه حل است، اما گاهی ضروری ترین.
برای مثال: اگر زندگی در یک شهر با مادر برای فرد مسموم کننده است و باعث اضطراب دائمی می شود، او می تواند برنامه ی مالی خود را طوری تنظیم کند که بتواند به یک شهر دیگر نقل مکان کند (مثلاً با پس انداز ماهانه ی ۱۰۰۰ دلار). دوری فیزیکی، به فرد فرصت می دهد تا از لحاظ عاطفی التیام پیدا کند و رابطه ی خود را از فاصله ی امن تعریف کند.
چرا بعضی ها عاشق آدم های یاغی و متفاوت می شوند!؟
بازسازی خود: تمرین «خودپارتنری» و التیام کودک درون
وقتی مادری در کودکی محبت مورد نیاز را فراهم نکرده است، شخص باید در بزرگسالی، این خلاء عاطفی را از طریق خودپارتنری (حمایت و رسیدگی به نیازهای عاطفی خود) پُر کند.
توجه به نیازهای کودک درون
کودک درون فرد هنوز به دلیل عدم محبت، زخمی است. او نیاز به اعتبارسنجی و تأیید دارد.
برای مثال: وقتی فرد در انجام کاری شکست می خورد (مثلاً در یک مصاحبه کاری ناموفق بوده است)، به جای سرزنش خود با لحن مادرش، باید دقیقاً همان جملاتی را به خود بگوید که دوست داشت از دهان یک مادر خوب بشنود: «عزیزم، هیچ اشکالی ندارد. تو تمام تلاشت را کردی و من به تو افتخار می کنم که دوباره امتحان خواهی کرد.»
ایجاد شبکه ی حمایت جایگزین
فرد باید به دنبال روابط حمایتی و سالم در خارج از خانواده باشد. دوستان، همسر، مربیان یا روان درمانگر، می توانند «خلاء مادری» را پر کنند.
برای مثال: در صورت مواجهه با اضطراب شدید پس از گفت وگو با مادر، فرد باید به جای فرو رفتن در احساس گناه، فوراً با یک دوست یا درمانگر خود (مثلاً یک جلسه ی مشاوره آنلاین هفتگی به ارزش ۵۰ دلار) تماس بگیرد. این ارتباطات، سیستم حمایتی جدیدی ایجاد می کنند که مانع از آسیب دیدن او توسط همان الگوهای قدیمی می شوند.
سخن پایانی
یادتان باشد، دوست نداشتن مادر به دلیل بدرفتاری یا غفلت، یک فرایند روان شناختی است، نه یک ضعف اخلاقی. فرد مسئول احساسات خود است، اما مسئول رفتارها و انتخاب های مادر خود نیست. با تعیین مرزهای محکم و تمرکز بر سلامت روان خود، می توان از قید این شرم رها شده و شادترین و سالم ترین نسخه ی زندگی خود را ساخت.





