پیشنهاد سردبیرتیتر یکجامعه و آسیب‌های روانی

زخم های روانی پساجنگ؛ روحیه خراش خورده جامعه چگونه ترمیم می شود؟

زخمهای روانی پس از جنگ نه تنها بر پیکر بازماندگان و قربانیانش باقی می ماند بلکه بر جان وقلب یک جامعه حک می شود. ترمیم این روح خراش خورده نیازمند چیزی فراتر از سپری شدن زمان است. همدلی، گفت و گو و بازسازی امید، ابتدایی ترین گام ها در مسیر ...

به گزارش پایگاه خبری پیام آرات، علی علیزاده / شاید پس از هشت سال جنگ تحمیلی و تجاوز عراق به خاک میهنمان، حمله متجاوزانه و ۱۲ روزه رژیم اسرائیل به سرزمین ایران و کشتار غیرنظامیان، ترور برنامه ریزی شده مقامات نظامی و دانشمندان هسته ای از یک سو و نحوه رعب آور و پیچیده جنگی که به کشورمان تحمیل کرد از سوی دیگر، از زمره تلخ ترین خاطراتی است که در اذهان عمومی جامعه ایران سالهای سال باقی خواهد گذاشت.

این امر تنها بستگی به آن دارد که جنگ را در همین ۱۲روزی که گذشت، پایان یافته تلقی کنیم و مطمئن باشیم از این پس آرامش بر کشور برقرار خواهد ماند! این جنگ تحمیلی اگر چه در سر فصل های خبر و تعابیر مفاهیم سیاسی روزمره و در ظاهر به خاطرات پیوست اما حقیقتاً در اعماق جان میلیونها ایرانی همچنان شعله ور است.

عمق این فاجعه حاصل از تخاصم و نبرد نابرابر و کوتاه اما پر تلفات با ویرانی های انسانی، اقتصادی و روانی قابل اندازه گیری و سنجش نیست و نخواهد بود.

بسیاری از زخم ها بی صدا و بی نشانه در ذهن و روان هموطنانمان باقی خواهد ماند. مانند کابوس شبانه یک کودک، آرامش و سکوت تلخ پدر، اضطراب مادر و استرس های پیر و جوانی که ممکن است با شنیدن یک صدای مهیب آنها را به دورانی پرتاب کند که از تکرار لحظه هایش وحشت دارند.

این جنگ نه تنها مرزهای جغرافیایی که مرزهای روان انسان را درنوردید. اینبار تجربه ترس و وحشت حاصل از جنگ، ویرانی و مرگ محدود به مردم ساکن در استانهای مرزی نبود. پهپادها و هواپیماهایی که در آسمان کشور جولان می دادند نه تنها کودکان را از آغوش امنیت خیالی اشان بیرون کشید بلکه بسیاری از بزرگسالان را با وحشت و ترومایی روبرو کرد که قبل از این می پنداشتند جنگ واقعی به خارج از مرزها و نقطه دیگر از خاور میانه تعلق دارد و هرگز بوی باروت به شهرها و خانه های آنها کشیده نخواهد شد.

حال پس از این دوران حتی اگر فرض کنیم شرایط به شکل عادی خود بازنگشته اما نیاز به امداد فوری برای بازسازی روح و روان پریشانمان داریم، این سئوال مطرح می شود که چگونه می توان روح زخمی و روان پریشان حاصل از این واقعه را التیام و ترمیم بخشید؟ نقش حاکمان و دولتمردان در تزریق  این آرامش چیست؟

ابتدا باید اشاره کرد شرایط رسیدگی به آلام قربانیان اصلی جنگ شامل افرادی که خسارت جانی و مالی سنگین متحمل شده اند بسیار پیچیده و متفاوت تر از آنچه هست که در این مجال از آن بتوان سخن به میان آورد.

در قدم بعدی باید تأکید کرد در شرایط فعلی مردم ما نیازمند به تعامل گسترده و ملی با تکیه بر تحمل و حفظ آرامش، احترام به عقاید و نظرات یکدیگر هستند.

انجام و تعهد به این تعامل تنها منحصر به نخبگان و افراد خاص و سیاسیون و دولتمردان نخواهد بود بلکه آحاد جامعه را مانند خانواده ها، رسانه ها و سایر اقشار از جمله سلبریتیها و نام آوران و اسطوره ها را به شکلی منسجم و فراگیر شامل خواهد شد.

آنها باید بیاموزند چگونه از وحشت عبور، درباره این واقعه از جمله فقدانها صحبت و زندگی دوباره را باور کنند.

نقش روانشناسان، مشاوران و مددکاران اجتماعی در این مسیر نه تنها پر رنگ است بلکه جنبه حیاتی هم به خود می گیرد. پیش درآمد این نقش قطعاً به رسمیت شناختن دردی است که به مردم تحمیل شده است.

اولین و مهمترین قدم پذیرفتن بدون شعار و تبلیغ است. باید صادقانه با آسیب دیدگان همدلی کرد.مردم نیاز دارند رنجشان توسط حاکمان دیده شود. ندیده گرفتن وحشتی که به مردم و جامعه تحمیل شده، تحقیر دردها و تقلیل آن به مسائل حاشیه ای و کم اهمیت فقط و فقط به احساس طرد شدگی و انباشت خشم پنهان زخم خوردگان منجر خواهد شد.

پرواضح است نمی توان برای محو و درمان درد بر روی آن خاک ریخت و وانمود کرد اتفاقی رخ نداده است! باید عادات بدی همچون (تحمل بی صدا) جایش را به ( فریاد درد) بدهد.

متولیان نظام حاکم و دولتمردان در قدم بعدی باید شرایط استفاده از خدمات مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان را برای مردمی که جنگ را لمس کرده و از اثرات آن آسیب دیده اند به شکل رایگان، عمومی و در موارد غیر ضروری مقرون به صرفه تأمین کنند.

مردم نیاز دارند درباره آنچه که بر آنها گذشته صحبت کنند و شنیده شوند که بی شک این رویداد از ابتدایی ترین امدادهای روانی است که باید در اختیار آسیب دیدگان قرار گیرد.

مشاوره و روان درمانی در شکل گروهی یکی دیگر از خدماتی است که باید در اختیار آسیب دیدگان قرار گیرد. این خدمات باید در مدارس و موسسات آموزشی، مراکز بهداشت و از طریق رسانه ها بصورت گسترده و بدون ترس و احساس شرم از برچسب خوردن انجام پذیرد.

رسانه ملی نیز باید بدور از هر گونه حاشیه و دمیدن بر طبل جنگ و آتش افروزی با تزریق آرامش و حس برقراری امنیت، آبادانی و شکوفایی، فضا را از وضعیت جنگی و آنچه که آحاد آسیب دیدگان و مردم از آن رنج کشیده و تحت فشار قرار گرفته اند به شرایط ایده آل و پر آرامش سوق دهد.

بلندگوی تفکرات،ایده ها، برداشتها و نیازهای مردم با رعایت عدالت و انعکاس عادلانه سلیقه های اقشار گوناگون از آنچه بر آنها گذشته باشد.

منبع: اندیشه معاصر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا